نشسته ام تنها...

در اتاقی خالی از احساس

کمی خارج از دیوار،

حوریان شاد میرقصند...

لیکن من خسته از خاطره چشم حوری شده ام

دل من شاید...!

دل من شاید از ابر سیاه لب کوه تنگ تر است

نه او میبارد نه من...

وقت باریدن نیست

شاید باید سنگین تر باشم

شایدم قصه عشقیست که در قفس سینه من سوخته است

هر چه گفتم نه تو مانی و نه من

گفت به من میمانم

گفتم آنچه میماند فقط خاطره هاست

باز گفتی دل من، میمانم

آنقدر قصه عشق برایم خواندی

که دگر تاب نیاورد دل من...

دل به تو دادم لیکن...

آنچه ماند فقط خاطره بود...

و اما امروز درین تنها ترین ساعات عمرم

فقط و فقط

مینگرم

به سکوت مرده این شهر،

نه!

مردم؟

نه خاک غریب..

صدای نفسم میرباید سکوت پر هستی

آنچه ماند فقط خاطره روی تو بود...

سیاوخش...

نظرات شما عزیزان:

ن.ع

ساعت23:20---21 اسفند 1391

نه او میبارد نه من...

وقت باریدن نیست

آفرین.عالی بود...وپرازاحساس

yalda

ساعت14:03---18 اسفند 1391

خوب بود .................
ولی مثل اینکه زیاد سهراب می خونی

وبهتر این عشق های زنده به گور را فراموش کرد

reza 007(reversi)

ساعت12:50---2 اسفند 1391

[وب سایت] - [ایمیل]

چه قدر جالب شما هم ریاضیدانید و هم شاعر!

قول دادم که بهتون سر بزنم که زدم.

امیدوارم که بیشتر باهم آشنا بشیم.

منم گه گاهی این چشمه ی (آگاهیم) یه قلی میزنه .

شاعر می گه : سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ ازین ماجراست

موفق و پیروز باشید




پاسخ: سلام رضا جان کاش یه ایمیلیم میذاشتی...

امید

ساعت16:19---1 اسفند 1391

دیروز اتفاقی بعد از یه سال اومدم وبلاگتون دیدم شاعر شدید شعرتون خوندم آره خوشکله ولی مث همیشه پر بی انصافیه...........

موفق باشید آقای مظلوم
شعر ماله منه انصاف رو هرطور بخوام تقسیم میکنم...

nasim

ساعت22:27---30 بهمن 1391

علی

ساعت19:54---30 بهمن 1391

تبریک میگم شاعر شدید /
واسه اول کار عالیه/

آرش

ساعت19:40---30 بهمن 1391

[وب سایت]

خِعلی خوشکل بود!
مخصوصا وقتی خودت برام می خوندیش!
در کل دمت بخاری!
یا علی...

رخشید

ساعت16:00---30 بهمن 1391

- [ایمیل]

خیلی پر معنا...........

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: